بازديد کننده محترم سلام ***اميدوارم لحظاتي خوش در وبلاگ براي شما فراهم کرده باشم .جهت بهتر شدن وبلاگ نظر بدهيد**باتشکر مدير وبلاگ ))

با اين دكمه كاري نداشته باشيد!!

بهترين ها

داستان


((**اینجا همه چیز در هم برهمه **))

هر روز با مطالب جدیدو متنوع

آي ... آق پسر
-
بله ؟
-
من گدا نيستم !
سکه رو پس داد .
زشت بود وقتي مورد توجه يه خانوم قرار گرفته به شغل شريفش ادامه بده .
پاشد واستاد و سعي کرد يه ژست خانوم پسند به خودش بگيره .
ولي مگه اين چارچوب زوار دررفته بدنش مي ذاشت .
هيکل قناس و استخونيش ميون لباس پارو پوره چرکش زار مي زد .
دوباره توي ماشينو نگاه کرد .
زن هنوز داشت نگاش مي کرد اونم با اشتياق بيشتر .
با خودش گفت : آخه اين از چي من خوشش اومده ... داره به کجاي من نيگا مي کنه ؟
و بعد خودش جواب داد : خودمونيا .. من همچينم زشت نيستم ... چشمام اونقدر جذاب هس که يه زنو عاشقم کنه .
ولي هنوز به خودش شک داشت .
اينبار که توي ماشينو نگاه کرد خشکش زد .
زن داشت با انگشت بهش اشاره مي کرد .
-
بيا اينجا ...
اصلا نمي تونست حرکت کنه ... فکر مي کرد بازم توي يکي از روياهاي شبونه اش غرق شده ... چشاشو ماليد .
ولي دوباره که نگاه کرد همون صحنه رو ديد .
خانوم خوشگله با لبخند دلپذيري که دلشو آب مي کرد داشت بهش اشاره مي کرد که بره جلوي ماشين .
پاهش ناخود آگاه حرکت کرد و بردش جلو .
جلوي ماشين که رسيد خم شد و با ضعيف ترين صدايي که مي تونست از توي حلقومش بياد بيرون گفت :
-
با منين خانوم ...
يه لبخند که مي تونست مرد رو دوبار بميره و زنده کنه روي لب سرخ و روژ لب ماليده شده زن نشست .
-
آره .. با شمام .... افتخار مي دين سوار شين ؟
مرد حس کرد الانه که پس بيفته .
دستشو گرفت به سقف ماشين .
هاج و واج مونده بود ... مثه خر توي گل مونده اي که يهو فرشته مهربون مياد و بغلش مي کنه و از توي گل درش مياره
يه نگاه به صندلي روکش دار و شيک ماشين کرد .. يه نگاه به لباس کثيف و جر خورده خودش .
-
يالا سوار شوديگه ... چقد ناز مي کني ...
ديگه هيچي دست خودش نبود ... در ماشين رو باز کرد و در حالي که سعي مي کرد تا جايي که مي تونه صندلي رو کثيف نکنه نشست روي صندلي جلوي ماشين .
بوي عطر غليظ و مست کننده زن که به دماغش خورد ... مثه مرده اي که بهش اکسيژن ميدن ... يهو جون گرفت و داغ شد .
جرات نداشت که سرشو برگردونه و از نزديک به صورت آرايش کرده و خوشگل زن نگاه کنه .
ياد ريش نتراشيده و نخراشيده خودش افتاد که مثه بته هاي خار روي صورت کثيف و سياهش سبز شده بود .
و ازون بدتر بوي گند عرق ترشيده زير بغل پر موش که ديگه داشت کم کم فضاي ماشين رو پر مي کرد .
ماشين ترمز زد و صورت مرد محکم چسبيد به شيشه جلوي ماشين .
حس کرد دماغش له شده ... صداي زن اونو به خودش آورد .
-
آخ ... ببخشيد ... چيزيتون که نشده .
صداي زنو که مي شنيد از توي يقه لباسش گرما با بوي گند عرق مي زد بيرون .
سرشو برگردوند و با يه لبخند کريه که دندوناي يک در ميون و زردشو به رخ مي کشيد به زن گفت :
-
نه خانوم ... خوبم .
حس کرد زن صورتشو به هم کشيد .
بوي دهنش اونقدر تهوع آور بود که کمتر از اين هم انتظاري نمي رفت .
زن در ماشين رو باز کرد و رفت پايين .
چند لحظه بعد زن در ماشين رو براش باز کرد و گفت :
-
همينجاست .... بفرمايين .
پياده شد .
يه خونه بزرگ , با شيشه هاي رفلکس دودي و يه در کنده کاري شده چوبي .
محو تماشاي خونه شده بود .
زن در خونه رو باز کرد .
-
زود بيا تو ...
ديگه داشت کم کم باورش مي شد که قراره اتفاقاي خوب خوبي بيفته .
ازون گيجي و منگي اول خبري نبود .
آره ... مثه اينکه اين خانوم خوشگله عاشقم شده ... جووون .
هر دو رفتن توي خونه .
توي عمرش همچين خونه اي نديده بود ...اونقدر بزرگ بود که احساس مي کرد امکان داره توش گم بشه .
انگار کسي هم توي خونه نبود .
زن روسريشو برداشت و موهاي شرابي رنگشو ريخت روي شونه هاش .
چشاي مرد از حدقه زد بيرون و دوباره حالت گيجي بهش دست داد .
زن مانتوشو هم درآورد .
يه بلوز يقه باز قرمز رنگ و يه دامن کوتاه مشکي ...
آب دهن مرد ناخود آگاه از کناره دهن گشادش آويزون شد .
اصلا نمي تونست چشم از گردن و سينه سفيد زن برداره .
صحنه اي که توي عمرش هيچوقت ديگه ... حتي توي فيلما هم نديده بود .
با خودش گفت .. شايد من مردم و اينجا هم بهشته و اين يارو هم حورالعينه .
زن از پله ها رفت در حاليکه از پله ها بالا مي رفت برگشت به طرفشو و گفت :
-
نمياي ؟
مرد از جا کنده شد و دنبال زن حرکت کرد .
چشماش از پشت اندام زن رو حريصانه ديد مي زد .
زن مثه کبک خرامان آروم و با طمانينه و با بيشترين قر و اطواري که مي تونست حرکت مي کرد .
و مرد مثه يه تيکه آهن که دنبال آهن ربا روي زمين کشيده ميشه دنبال زن کشيده مي شد .
اندام زن گوشتالود و برجسته بود .
و مرد آرزو مي کرد کاش يه دوربين هندي کم داشت و مي تونست اين صحنه رو فيلمبرداري کنه و بعدا سر فرصت با دقت بيشتري سير سير نگاه کنه .
زن در يه اتاق رو باز کرد .
-
برو تو .
مثه يه سگ حرف گوش کن رفت توي اتاق .
يه اتاق بزرگ ... با يه کاناپه.
اتاق خالي بود و دورتا دورش پارچه سفيد رنگي خود نمايي مي کرد .
زن ميون چار چوب در ايستاد .
-
لباساتو در بيار ... من چند لحظه ديگه بر مي گردم .
مرد يهو به خودش اومد .
-
ببخشيد خانوم .. من قبلش ميشه يه حموم برم ؟
زن در حاليکه جلوي خنده شو گرفته بود با عشوه گفت :
-
نه ... اصلا .. همينطوري خيلي بهتره .
در اتاق بسته شد و مرد موند و کاناپه .
-
آخ جوووون ... اکبر شاسکول کجايي که ببيني حسن سوسک چه کسي رو تور زده .
خودشم هنوز باورش نمي شد .
لباسشو در آورد .
تن پشمالو و کثيفش رو که ديد ترسيد که نکنه يارو پشيمون بشه .
ولي باز با خودش گفت .. طرف از همين من خوشش اومده .
به دور و برش نگاه کرد .
نه جالباسي نه گيره اي .
از اين تعجب مي کرد که چرا اونجا يه تخت نيست ...
به نظرش کاناپه جاي مناسبي براي اون کار نبود .
-
شايد اين بالا شهريا مدشون اينجوريه ... لباساي کثيفشو يه گوشه اتاق قايم کرد و با شورت چرک وسياش وسط اتاق واستاد .
قلبش از زير يه لايه نازک پوست تاپ و توپ مي زد و منتظر بود ببينه بعدش چي ميشه .
يهو دستگيره در آروم چرخيد و ....
زن ؛ در حاليکه دست يک دختر کوچيک رو گرفته بود وارد اتاق شد .
مرد گدا تعجب کرد و با خودش گفت :
-
اِ اِ اِ ... اينجوري که خيلي خيطه ... ديگه بچه شو واسه چي آورده آخه ... نکنه مدلشون اينجوريه .
دختر کوچول با چشاي درشتش با وحشت به مرد نگاه ميکرد .
زن رو به دختر کرد و گفت :
-
ببين عزيزم .. اين آقا رو خوب نگاه کن ... اگه تو هم حرف مامانت رو گوش ندي و صبحونه و نهارتو خوب نخوري اين شکلي مي شي ... مي خواي اين شکلي بشي ؟
يهو بغض دخترک شکست و در حاليکه خودشو توي بغل زن مينداخت گريه کنون گفت : نه .. نه .. من مي ترسم .
زن با لبخندي کنار لبش گفت :
-
پس غذاتو به موقع و درست و حسابي مي خوري ديگه .... آره ماماني ؟
دختر که ديگه روشو به سمت مرد برنمي گردوند گفت :
-
آره مامان جون ... قول مي دم ... همه شو مي خورم .
-
قول مردونه .
-
آره قول بابا دونه .
-
حالا يه بوس به مامان بده عزيز دلم .
تموم اين صحنه ها مثه يه فيلم دراماتيک از جلوي چشماي از حدقه بيرون زده مرد گدا رد شد .
آب دهنشو نمي تونست قورت بده .
اون يه ذره غرور و حيثيتي هم که داشت جلوي يه زن و يه ... بچه ... خرد و خمير شده بود .
بدتر ازون نقش بر آب شدن تموم فکر و خيالاي روياگونه اش بود که حالا تبديل شده بود به يه کابوس کمدي .
-
آقا .. شما مي تونيد لباستونو بپوشيد .
توي دست دراز شده زن که سعي مي کرد تا مي تونه خودشو از مرد دور نگه داره ده تا برگ سبز اسکناس مي درخشيد .
مرد نمي تونست تکون بخوره .... خشکش زده بود .
ذهنش نمي تونست تموم اتفاقات پيش اومده رو حلاجي کنه .
دستش ناخود آگاه دراز شد و طبق عادت شغليش پول رو گرفت .
زن رفت بيرون .
مرد لباساشو در حاليکه توي يه شوک شديد بود پوشيد .
اون ذره هاي جوهره مردانگي و غرورش داشت خفش مي کرد .
چند لحظه بعد مرد توسط پيشخدمت به بيرون از خونه هدايت شد .. خيلي محترمانه و متشخص مابانه .
و يکساعت بعد در حاليکه دختر کوچولو داشت با ولع مارمالاد کيوي و کيک سيب با ژله توت فرنگي مي خورد جسد مرد گدا که با آمپول هوا خودکشي کرده بود کنار خيابون دراز به دراز پهن شده بود .
ده تا اسکناس هزاري مچاله شده توي مشت مرد خودنمايي مي کرد .
خدا رحمتش کنه

  منبع :tehron-onlin


نوشته شده در پنج شنبه 25 فروردين 1390برچسب:, ساعت 6:44 توسط محمد|


مطالب پيشين
» شیوه تنبیه کردن آقایان به وسیله خانم ها (آخرخنده).....
» پنج عملی که شیطان را غمگین می کند
» سگ و قصاب
» شایع ترین عادت های بد در خانم ها و آقایان !
» چرا زنان زیبا با مردان زشت ازدواج می کنند؟
» یکی از مزایای داشتن همسر چادری + عکس
» علی دایی در کنار مهناز افشار، الناز شاکردوست، مریلا زارعی، شیلا خداداد و نیوشا ضیغمی + عکس
» عکسی از مراحل شگفت انگیز تبدیل یک مرد به دختری جوان و زیبا
» جنون گاوي؟؟؟!!!؟؟
» اگه چشت سالم موند بعدا بگو کیه !
» ذات خود را بشناسید
» نگاه شما: خنده درمانی
» اجازه هست ؟ خدا
» رابطه جالب کار و گروه خونی
» كدام نژاد هستيد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
» چگونه زن خود را رواني كنيم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
» تصویری که شما را هیپنوتیزم می‌کند!
» نيش زنبور
» اثرات چای نوشيدني قارچ کامبوجا( منچوریایی ) بر مصرف کنندگان
» قارچ كمبوجاي
» درمان با داروهای گیاهی
» نصب سرطان
» گزارش تصویری خبرگزاری فارس از زندگی "آنجلینا جولی"
» امكان تلفيق شكار انبوه سوسك سرخرطومي حنايي خرما و سوسك شاخدار خرما با استفاده از تله هاي فروموني
» زنبورهای خانواده Superfamily Apoidea
» زنبور های خانواده Superfamily Sphecoidea
» زنبور های خانواده Superfamily Vespoidea
» هنوز عشق..
» کیا منتظر این لحظه بودن!؟
» مسیر دانشجو
» نبرد پروانه و مورچه!
» نظرات جالب دختران دانشجو در مورد سوسک ها (طنز)
» سرور کیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
» تست زن ذلیلی و مرد سالاری؟
» عکس های بسیار زیبای عاشقانه
» آسان‌ترین راه‌های گناه نکردن
» عکس های بسیار زیبا در غروب آفتاب
» آنچه در مورد آمیزش جنسی واجب و حرام است
» اس ام اس به یاد هم بودن
» گونه هایی سفت و برجسته داشته باشید!
» عکس های زیبا از خانم های زیبا
» میزان سنجش عشق و علاقه
» معروف ترین دختران ایرانی دهه ۶۰
» جغرافياى خانم ها و آقایان (طنز)
» مدل شال و کلاه زنانه - سری سوم
» پ نه پ - 11 (طنز)
» عکس های بسیار زیبای بارانی
» رفتارهایی که خیانت همسر را می رساند!!
» زیباترین استخرهای دنیا
قالب وبلاگ : پارس اسكين